درباره
solitary ,
خدایا…
اینقدر تو خودم ریختم ،که از سرمم گـَذشت
دارم غرق میشم ….…دستت کــــــجاست!!!
درسرزمینی که زنانش
تمام شرافت مرا به جیبم میدانند،بی شرف باشم اگرتمام خاطراتم را به دو پستان درشت سخت نفروشم!!!
بگذار فروغ هم درگور بلرزد،دیگر فروغ هم نمیتواندبگوید، مرا به حرکت کرمی در خلع گوشتی چکار؟!
تمام روسپیان شهر را خبر کنید...مردی تمام مردانگیش را حراج کرده است!
آن که صادقانه میگوید س ک س،سگش شرف دارد به
آن که جاکشانه میگوید عشق...........................!
خاطراتم درد میکند !
جایی که تلاقی روزگار من و هوس تو بود ، عجیب تیر می کشد...
چه کسی برای عشق بازی من…
شعر اتل متل خواند…؟؟؟
که پایت را به راحتی از زندگیم ورچیدی....
باشی یا نباشی روزها شب میشود اما ...
این شب کجا و آن شب کجا...!!!
درباره
solitary ,
خدایادلم را به كدام وجه این دنیا خوش كنم؟. . .
دل خوش به حضور تو ام. . .
وگرنه مرا با این دنیا چه كار. . . . .
تعداد صفحات : 79
درباره ما
وقــتهایی هســت که جـز بــه بودنــت دلــم رضـایت نمــی دهـــد….. حالـا مـن از کجــا”تــــــــــو“بیـــاورم؟؟؟؟…….
اطلاعات کاربری
شکر..لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
با توجه به عملکرد این وبسایت یکی از گزینه ها را انتخاب نمایید.
آمار سایت
کدهای اختصاصی